داستان داشآکل برای من متر و
معیار سنجش ذائقه داستانخوانی کلاس نقد داستان پانزده سالههاست. بچهها گاهی با
داستان به هیجان میآیند. گاهی میگویند داشآکل مرد بدبخت دستوپا چلفتیی بوده
که نتیجه بیعرضگیاش را هم دیده. گاهی میگویند اساسا عشق در یک نگاه بیمعنیست.
گاهی هم اعتراض میکنند که چطور چنین آدمی یک دفعه رام دختری شده که هیچوقت او را ندیده.
بچههای امسال تیر پیکانشان به طرف داشآکل نبود؛ به سمت مرجان و مادرش بود. مرجان
متهم به بیعرضگی در بروز احساساتش شد و مادرش متهم به اینکه با دخترش مثل جنسی
برای خرید و فروش برخورد کرده. با این حال هیجان کلاس بالا بود و بحث در مورد
چرایی رفتار مرجان داغ. در مورد داستان و فضای اجتماعی دوره نگارش داستان حرف
زدیم. بچهها هر کدام در مورد یکی از شخصیتهای داستانی که ذهنشان را بیشتر مشغول
کرده بود نوشتند و دلایلشان را هم گفتند. برایم جالب بود در کنار داشآکل که قاعدتا
به عنوان قهرمان مورد توجه قرار میگرفت، کاکا رستم طرفدارانی داشت. تانیا نوشته
بود: "من طرف کاکا رستم هستم. خیلی بد است که آدم همیشه نفر دوم باشد. من دلم
برای کاکا رستم میسوزد و اینکه اگر کاکا رستم بد است برای این است که همه فقط به
داشآکل توجه میکنند." سروین در مورد شاگرد قهوهچی نوشته بود: "من دلم
برای شاگرد قهوهچی سوخت. مجبور بود هم حرف داشآکل رو گوش بدهد و هم حرف کاکا
رستم رو. آخرش هم یکی اذیتش میکرد و به او چشمغره میرفت."
امسال تصمیم گرفتم مراحل فهم و
تحلیل داستان را با سوالی در مورد ادامه داستان تکمیل کنم. چیزی که تا به حال
متوجه قدرتش در فهم داستان نبودم و لابهلای مطالعاتم در مورد شیوه آموزش داستانخوانی
کشف کردم.
- بچهها به نظرتون بعد از مرگ
داشآکل چی میشه؟
بحث را شقایق شروع کرد.
- کاکا رستم میشه لوطی محل.
پارمیس: به نظر من کاکا رستم میشه
لوطی ولی چون مردم یکی مثل داشآکل رو دوست داشتن یواش یواش رفتارش رو عوض میکنه
و میشه مثل کاکا رستم.
شقایق: مگه میشه؟ آدمی که جنسش
خرابه، خرابه دیگه. تازه چه احتیاجی داره دیگران دوستش داشته باشن. اون زورش رو میگه،
همه هم باید گوش بدن.
پارمیس: نخیر زوری هم خیلی نیست.
بالاخره وقتی مردم داشآکل رو دیدن دیگه نمیتونن کاکا رستم رو قبول کنن.
تانیا: اصلا از کجا معلوم کاکا
رستم آدم بدی بوده. آدم توی رقابت بد میشه. وقتی رقابت نیست واسه چی بد باشه.
سروین: من میگم توی این هفت سالی
که داشآکل نبوده یه گروه جدید اومدن که مثل داشآکل باشن. بعد داشآکل یکی از
اونا میاد جاش رو میگیره.
تانیا: از کجا اومدن؟
سروین: بابا منظورم یه نسل جدیده.
مثلا ما الان نسل جدیدیم دیگه. اونجا هم که یه سری لوطی نبودن که. ادامه لوطیهای
قدیمی لوطیهای جدید میان.
پارمیس: اصلا مردم داشآکل رو
فراموش کرده بودن. داشآکل هفت سال بوده دیگه لوطی نبوده.
سروین: بابا هفت سال مگه چقدره؟
پارمیس: نصف عمر من.
سروین: خب تو الان معلم کلاس اولت
رو یادت رفته؟ نرفته دیگه. تازه داشآکل معروف بوده. خانوم به نظر من نسل جدید داشآکل
ها میاد. خیلی هم خوب میشه.
پارمیس: تو خیلی خوشبینی.
سروین: اشکالش چیه؟
من: بچهها برگردیم سر داستان،
دیگه چی میتونه بشه.
زهرا: خانوم اونجا که تاریخ میخوندیم
گفتین نظمیهها تازه قوی شده بودن دیگه. یعنی ایرانیا اومده بودن نظمیه، یه چنین
چیزی. یادم رفت. من میگم پلیس کاکا رستم رو دستگیر میکنه. محله کلا دیگه لوطی
اینا نداره بعد از این.
مهرناز: اصلا کاکا رستم خودش میره
میشه پلیس.
پارمیس: یارو قاتلهها
مهرناز: باشه. توی این فیلما ندیدی
اینایی که خوب از این کارا میکنن بعدا پلیس خوبی میشن.
تانیا: اداره پلیسی که پلیسش کاکا
رستم باشه چی میشه!
پریسا: به نظرم کاکا رستم فراری میشه.
بالاخره قتل کرده.
مریم: خانوم من یه چیزی بگم خیلی
رویاییه ولی من میگم مرجان میره یه گروه جمع میکنه. حق داشآکل رو از کاکا رستم
میگیره میشه اولین لوطی زن.
پریسا: دیگه مال تو خیلی
غیرواقعیه. خانوم گفت واقعی به نظر میاد. مرجان نمیتونه شوهر انتخاب کنه اونوقت
واسه خودش سپاه بسازه، بره جنگ.
مریم: من خودمم گفتم رویاییه ولی
چرا نشه. خب آدما گاهی یهو تصمیم میگیرن عوض بشن. میشه دیگه. من خودم یهو تصمیم
گرفتم درس بخونم، دندونپزشک بشم.
کلاس معتقد بود تصویر مریم امکانپذیر
نیست. زنگ قبل از اینکه آلترناتیوهای دیگری برای شیراز بعد از داشآکل مطرح شود به
صدا درآمد. اما فکر میکنم بچههای کلاس تا مدتها به شیراز با داشآکل و بیداشآکل،
با کاکا رستم و بیکاکا رستم فکر کنند و مرجان از ذهنشان به این راحتی پاک نشود.