همهگیر شدن یک بیماری ناشناخته، فقط مسئلهای مربوط به علم پزشکی، درمان یا پیشگیری نیست، بلکه در کنار خودش مسائل دیگری هم به همراه میآورد. از دید من شناخت موضوع ترس و مسئله اخلاق دو مورد از موارد تنیده به تهدید جمعیست. بگذارید از مسئله اول شروع کنم. آیا بیماری کرونا ترسناک است؟ آیا باید از بیماری کرونا ترسید؟ برای پاسخ به این سوال باید پرسید ترس یعنی چه؟ یا بهتر بگویم وقتی از ترس حرف میزنیم دقیقا از چه چیز حرف میزنیم.
تقریبا یک دوره از چهار دوره واکاوی روایتی که چند سالیست با نام آشناتر نوشتن درمانی برگزار میکنم به موضوع ترس اختصاص دارد. با اینکه در نگاه اول به نظر میرسد این حس قدیمی و آشنا را همهمان به خوبی میشناسیم اما اگر دقیقتر به موضوع نگاه کنیم اغلب درمییابیم که ارائه تعریفی جامع و مانع از اینکه ترس چیست چندان ساده نیست.
ترس تعریف کم و بیش سادهای دارد. ترس احساسیست که به واسطه مواجهه با شری پیشبینیناپذیر در دل یا ذهن به وجود میآید. پس ترس را دو عامل میسازد. اول باید شری وجود داشته باشد. دوم باید احتمال حادث شدن شر پیشبینیناپذیر باشد. شر چگونه تعریف میشود؟ در تعریف سادهاش شر چیزیست که تهدید کننده زندگی/بقا باشد. چیزی که بتواند به مرگ یا شکلی از مرگ منتهی شود. از مرگ فیزیکی گرفته که شناختهشدهترین نوع مرگ است تا مرگهایی که هر کسی به واسطه تعریفی که از مرگ دارد در دنیای خودش میسازد. مثلا مرگ توان دلباختگی. مرگ پتانسیل دوست داشته شدن. مرگ توان به وجد آمدن. با این تعریف اگر هر کدام از ما در بدو تولد نشانهای روی بدنمان حک شده بود که میدانستیم کی، چطور و با چه میزان از درد میمیریم و این امر غیرقابل تغییر بود احتمالا از مرگ نمیترسیدیم. چون اگر چه مردن شر است اما دیگر امر پیشبینیناپذیری درش وجود نداشت. مثالی دیگر، چرا ما اغلب از دیگر انواع آنفولانزا نمیترسیدیم با اینکه همیشه محتمل بوده گرفتار شویم؟ جوابش اینست که آن را به عنوان شکلی از شر به رسمیت نمیشناختیم. کمی ویتامین ث، استراحت و چند استامینوفن مشکل را حل میکرد.
بیایید نگاهی به کرونا بیندازیم. آیا در کرونا یک شر غیرقابل پیشبینی وجود دارد؟ کرونا عامل مرگ و میر بوده، نوعی ویروس است که اگرچه کشندگی پایینی دارد اما درمان موثری برایش وجود ندارد. دوره نهان نسبتا طولانیی دارد و حتی با رعایت شرایط بهداشتی باز هم احتمال ابتلا صفر نمیشود. پس در امر ابتلا شدن پیشبینیناپذیری وجود دارد. اما مسئله مهمتر آیا ابتلا به بیماری شر است؟ اطلاعات موجود میگوید اگر به گروههای خاصی تعلق داشته باشید ابتلا به بیماری میتواند منجر به مرگ شود. پس برای گروهی که آگاه است در دسته پر ریسک قرار میگیرد مثل بیمارانی که سیستم دفاعی بدنی ضعیفی دارند ترس از کرونا امریست عقلانی. برای بقیه چه؟ وجود مرگ و میر در افرادی که به راحتی نمیتوان نشانههای جامعه هدف کرونا را در آنها تشخیص داد سبب میشود دایره شر بزرگ شود. مثلا مرگ یک پرستار جوان که اعلام نشده بیماری زمینهای داشته، مرگ یک ورزشکار که نشانهای از وجود بیماری زمینهای ندارد یا رسانهای نشده این سوال را در ذهن ایجاد میکند که آیا کرونا میتواند منجر به مرگ آدمهای سالم هم بشود؟ جواب سوال میتواند این جمله باشد: بله ممکن است و این جواب دایره شر را بزرگ میکند. اینجاست که اولین اتصال موضوع ترس و اخلاق اهمیت پیدا میکند. اگر شما رسانهای شدهاید برای انتقال خبر مرگ ناشی از بیماری و اطلاعاتتان ناقص باشد ممکن است بیآنکه بخواهید زمینهای برای بزرگ کردن شری شوید که وجود خارجی ندارد. مثلا ممکن است شما ندانید آن پرستار یا آن ورزشکار واقعا بیماری زمینهای داشته است. شما در مقابل ایجاد ترس بیمورد در جامعه اطراف خود مسئولید اما از طرف دیگر در نبود رسانههای رسمی قابل اعتماد آیا سکوت در مقابل چنین خبری اخلاقیست؟ اگر واقعا کرونا از میان انسانهای سالم هم قربانی میگیرد آیا نباید دیگران را در مورد ابعاد واقعی چنین شری آگاه کرد؟ جواب من مثبت است. اما این تنگنای اخلاقی را چطور باید حل کنیم؟ چه میزان وسواس در تکمیل خبری که دست به دست میشود مهم است. اگر امکان به دست آوردن اطلاعات دقیقتر وجود نداشته باشد بهتر است سکوت کرد یا دادههای ناقص را به جامعه منتقل کرد؟ اینها سوالاتیست که من برایش جواب ندارم اما امروز روزیست که میتوانیم به واسطه چالشی که گرفتارش شدهایم به جای دست و پا زدن در خبرهای ریز و درشت که توان روانیمان را هم میگیرد، بخشی از اخلاقیات اجتماعیمان را بسازیم.
بیایید ابعاد دیگری از مسئله را ببینیم. فرض کنیم مطمئنیم که بیماری کرونا به فردی که سیستم دفاعی بینقصی دارد و مبتلا به بیماریهای زمینهای نیست آسیبی نمیرساند، در اینصورت ابتلا به کرونا برای دسته سالم جامعه دیگر عامل مرگ محسوب نمیشود - آن ۹۸ درصدی که ادعا میشود باید بیمشکل از کنار کرونا مثل هر سرماخوردگی سادهای عبور کنند- آیا میشود گفت اگر کرونا به ۹۸ درصد جامعه آسیبی نمیرساند برای آن ۹۸ درصد دیگر شر به حساب نمیآید و بنابراین نباید عامل ترس باشد؟ جواب این سوال دوباره ما را به حوزه اخلاق میکشاند. آیا دنیای «من» فقط به شخص من محدود میشود؟ یا دنیای «من» بزرگتر هم هست. مثلا به بزرگی خانوادهام؟ بسیاری از ما که این روزها از توان و قدرت مقاومت بدنی خودمان مطمئنیم همچنان میترسیم. شری که ذهنمان را درگیر میکند اینست که نکند فلان عزیز خانواده که سن بالای ۶۰ سال دارد یا آن یکی که بیماری تنفسی دارد تهدید به مرگ شود؟ ترس به موجب احساس وجود شر برای دیگران معنادار است. این نقطه جاییست که به گمان من جوامع نسبتا بالغتر رفتارشان کمو بیش از جوامع نسبتا نابالغها متفاوت میشود. آیا در دنیای من دیگرانی جز خانواده و دوستان نزدیک معنا دارند؟ مثلا زنی باردار که من نمی شناسمش و در منطقهای فقیرنشین در حاشیه شهرک پرند زندگی میکند، آیا میتوانم به این مسئله فکر کنم که اگر بیآنکه بیمار شوم ناقل باشم ممکن است زنی را که به واسطه بارداری، و سوتغذیه و ناتوانی در پرداخت هزینه چند شیشه الکل آسیب رسان است تا پای مرگ ببرم؟ به گمانم هر چه دایره «دنیای من» بزرگتر میشود ترسمان هم بیشتر میشود چرا که میتوانیم نقشمان را در گسترش شر ببینیم. آگاهی به این امر سبب میشود حتی اگر از خودمان مطمئنیم که بیماری برایمان کشنده نیست، موارد پیشگیری را با وسواس گروه آسیبپذیر دنبال کنیم.
این روزها کرونا واکنشهای ناهنجاری را برانگیخته. ترس از مرگ «خود» بیآنکه شواهد تایید کنندهای بر احتمال رخدادنش وجود داشته باشد سبب شده گروهی گرفتار وحشتی مضاعف شوند که بیمورد است و خودش عاملیست برای ایجاد استرس و اضطراب جمعی. اما از طرف دیگر دنیاهای کوچک و از دید من حقیرِ محدود به «من» یا نهایتا «خانواده من» سبب شده آن گروهی که خودشان یا خانوادهشان را هدفی برای کرونا نمیبینند به خودشان اجازه دهند ترس دیگران را به سخره بگیرند، خودشان را شجاع بدانند و چشمشان را روی این مسئله ببندند که انتقال آگاهانه بیماریی که مرا نمیکشد اما ضعیفتر از من را میتواند بکشد چیزی از جنایت کم ندارد. این متن کوتاه را نوشتم تا دعوتتان کنم به فکر کردن به چند موضوع. آیا در ابتلا به بیماری کرونا برای شما و نزدیکانتان شری وجود دارد؟ اگر وجود دارد حق دارید که بترسید. ترس شما را از نیستی محافظت میکند. اگر این احساس نبود هیچکدام از موجودات زنده نمیتوانستند از خودشان در مقابل عامل تهدید بقا مراقبت کنند و زنده بمانند. اما اگر شما و نزدیکانتان در دسته گروه آسیبپذیر قرار نمیگیرید آیا ناقل بیماری بودن و انتقالش به دیگرانی که ضعیفند و شما از ضعفشان خبر ندارید ـ مسافری که در تاکسی کنارتان نشسته و بیمار سرطانیست و وسعش نمیرسد برای مراجعه امروز به پزشکش ماشین دربستی بگیر، همسفری در اتوبوس که دیابتیست و حتی خودش خبر ندارد، پسربچهای که به تازگی یک بیماری عفونی شدید را پشت سر گذاشته و بدنش به اندازه کافی قوی نیست ـ آیا شما خودتان را در انتقال بیماری یک عامل شر میدانید یا نه. جواب بله یا نخیرتان چیزی در مورد ابعاد دنیای شما به شما میگوید و مسئله آخر اگر اخبار مربوط به مرگ قربانیان این بیماری را منتشر میکنید چقدر حواستان به این مسئله هست که در بزرگکردن ابعاد یک شر شما مسئولید. اینها سوالاتی ست که باید در این صد و اندی سال که گرفتار چند بیماری همهگیر مهلک شدیم به آن فکر میکردیم و جوابش را مکتوب میکردیم تا سندی باشد برای نسل بعد. پدرانمان و مادرانمان نکردند. باشد که ما مسیر آنها را نرویم و یک گام به سمت ساختن جامعهای عقلگرا و انساندوست برداریم.
پست بعدی را همچنان با موضوع کرونا، ترس خواهم نوشت. اما به موضوع انواع واکنشهای انسانی به ترس میپردازم و از ارتباط نحوه واکنش به ترس با موضوع بلوغ یا عدم بلوغ عقلی خواهم گفت. آنچه در این پست نوشتم برداشت من از خوانش دقیق کتاب فلسفه ترس نوشته لارس اسوندسن، ترجمه خشایار دیهیمیست که توسط نشر گمان به چاپ رسیده. خواندنش را در این روزها توصیه میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر