این هفته در تقویم رسمی کشور به نام هفته دفاع مقدس خوانده میشود. من ترجیح میدهم بگویم هفته دفاع ملی.
در طول دو سال گذشته درگیر نوشتن رمانی بودهام که بخشهایی از آن به جنگ ایران و عراق در ماههای اول مرتبط میشد. درباره عملیاتها خواندم، خاطرات ضبط شده را شنیدم، وصیتنامهها را خواندم، گاهی هم از میان بازماندگان کسی به من اعتماد کرد درد و دل کرد یا دلنوشتههای خونینش را در اختیار من گذاشت. آنچه دیدم حضور مردان و زنانی بود که بعضیهاشان به هیچ خدایی باور نداشتند، بعضیهاشان دیندار بودند. بعضیهاشان مسلمان، بعضی مسیحی، بعضی زرتشتی و بعضی کلیمی بودند. آنچه دیدم حضور مردان و زنانی بود که به زبانهای مختلف صبحت میکردند.حضور مردان و زنانی بود که به دلایل متعددی به میدان آمده بودند. برای پسگرفتن خانهشان که اشغال شده بود، برای عزیزی که ناجوانمردانه از دست داده بودند، برای حفظ خاکشان، برای حفظ دینشان، به خواست رهبران سیاسیشان، به ندای وجدانشان یا تحت تاثیر جو عمومی که از رزمنده یک قهرمان میساخت.
اما با وجود حضور خالصانه همه این مردان و زنان، عراق در شهرهای مرزی زمینگیر نمیشد اگر نیروهای متخصص حوزه جنگ به میدان نمیآمدند. خواندن از ارتشیها برای من تکان دهنده بود. در ماههای اول جنگ ارتشیهایی به میدان آمدند که منفصل از خدمت شده بودند، ارتشیهایی آمدند که بازنشسته شده بودند، ارتشیهایی آمدند که هنوز خارج از ایران تعلیماتشان تمام نشده بود و میتوانستند هرگز برنگردند. به گمان من چیزی که بین اغلب این گروه ارتشی مشترک بود شرفشان بود. قسم خورده بودند حافظ خاک و مردم باشند و در بزنگاه، مستقل از تمام سوتفاهمها یا بازیهای سیاسی پای قسمشان ایستادند.
اما جنگ سویه دیگری هم داشت که لابهلای متون جنگی خودش را به رخ میکشید. خشونت میدان جنگ روان را به مختصات دیگری میبرد. خشونت میدان جنگ میتواند به از هم پاشیدگی روان منجر شود، میتواند به شهوت سیری ناپذیری برای لذت بردن به هر قیمتی منجر شود. خشونت میدان جنگ میتواند به احساس نفرت از آنهایی که بهای میدان جنگ را نپرداختند منجر شود. خشونت میدان جنگ میتواند انسانیت را به کل از میان ببرد.
پاسداشت خون شهیدان و یادآوری هشت سال جنگ در تمام این سالها یکی از شعارهای پر سر و صدای دستگاه حاکم بوده است. من هم موافق پاسداشت خون شهیدانم. به گمانم این پاسداشت تنها از راه حفاظت از آنچه آنها "بودند" و آگاهی از آنچه بعضی از آنها به آن تبدیل شدهاند امکان پذیر است.
آنها متفاوت بودند در باور، زبان، قومیت، طبقه اجتماعی و میتوانستند کنار هم و برای هم بجنگند.
آنها شریف بودند و میتوانستند علیرغم همه بیمهریها کنار مردم و وطنشان بایستند.
آنها شکستند وقتی جنگ طولانی شد.
پاسداشت خون شهیدان دفاع ملی برای من پاسداشت تنوع زیستی، شرافت و عبور از هر جنگی در کوتاهترین زمان ممکن و حفظ صلح است در شرایطی که صلح قابل دفاع و امکانپذیر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر